#کوچولوی ناقلا

 

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور

شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام» رییس پرسید: «بابا خونس؟» صدای کوچک

نجواکنان گفت: «بله»

ـ می توانم با او صحبت کنم؟

کودکی خیلی آهسته گفت.


داستان کوتاه منزل ,  ,داستان ,کوتاه ,یکی ,کودکی ,داستان کوتاه ,یکی از ,پرسید بابا ,رییس پرسید ,بابا خونس؟»منبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شاهکاری از دکتر آرامفر در ونوس سایتی برای همه * کسب درآمد* بی بی نیوز خرید ووچر با قیمت مناسب الان خرید کن معرفی کالا فروشگاهی فروش انواع فیش پرینتر زندگینامه ها