#پنجره و آیینه

جوان ثروتمندی نزد یک رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد .

 


داستان کوتاه پنجره ,پرسید ,کوتاه , ,صدقه ,می‌گیرد ,می‌گیرد بعد ,صدقه می‌گیرد ,خیابان صدقه ,بعد آینه‌ی ,آینه‌ی بزرگیمنبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین جستجو ها

بهترین نمایندگی آیفون تصویری تک نما خدمات امداد سیار ارزان دانلودیک هر چی بخوای هست تیدا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. HiHoliday آهنگ آپشن خودرو | استریو آرام نرم افزار کده کسب وکار