معجون آرامش


روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل میبینم


داستان کوتاه کوتاه ,روزی ,بزرگمهر ,شادمان ,بدو ,قوی ,با دلی ,دیدند با ,دلی قوی ,قوی و ,شادمان بدومنبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین جستجو ها

وُیاه دانلود | دانلود فیلم و سریال جدید اجناس فوق العاده وبلاگ خرید ممبر تلگرام چشم انتظارم محفل 8 - محفل بسیجیان ساری تیک تاک کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. خودروهای انگلیسی بیشتر بدانیم دانلود آهنگ جدید ، اخبار ورزشی ، دانلود فیلم Adelinahbaads6 Strona