#مروارید های زیبا

 

ماري کوچولو دخترک 5 ساله زيبائي بود با چشماني روشن. يک روز که ش براي خريد به بازار

رفته بودند، چشمش به يک گردنبند مرواريد پلاستيکي افتاد. از مادرش خواست تا گردنبند را برايش

بخرد. مادر گفت که اگر دختر خوبي باشد و قول بدهد که.


داستان کوتاه گردنبند ,يک ,مادرش ,  ,داستان ,کوتاه ,داستان کوتاه ,گردنبند را ,تا گردنبند ,را برايش ,خواست تامنبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معرفی کالا فروشگاهی خريد ماسك صورت روشن كننده زنانه دخترانه 2020 تخفیف دونی اینجا همه چی هست ماه حرم اینجا همه چی هست یکم بیشتر بمون نگاه به زیبایی تخفیف دونی صبا فیلم