#کوهنورد

 

کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ای بلندی صعود کند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد.

به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی‌شد. سیاهی شب

همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان

شده بودند.


داستان کوتاه   ,داستان ,کوتاه ,پوشانده ,مرد ,جا ,داستان کوتاه ,را پوشانده ,جا را ,پوشانده بود ,بود ومنبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پسورد برای دانلود مقالات isi ارزان سرا کالای ارزان وبلاگ ماندگار لینکدونی گروه تلگرام راه اندازی تالار | راه اندازی رستوران | راه اندازی صفر تا صد هر چی که بخوای هر چی که بخوای فروش کالباس بر خدمات تابلوسازی