#بخاطر نگهداری از پدر

 

مردی چهار پسر داشت. هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما

مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!»

برادران با خوش حالی نگه داری .


داستان کوتاه پدر ,داستان ,  ,کوتاه ,چیزی ,مال ,و از ,داستان کوتاه ,اش می ,می کنم ,کنم ومنبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اشپزی خرید وبمانی خرید اینترنتی پرفسور سیر و سفر اطلاعات تخصصی فناوری و موبایل های هوشمند جهان انیمیشن بلبرينگ هواساز خانگی صنعتی بررسی آموزش غرور بلاگ و روزمره ها