#درویش یکدست

درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود، تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد. درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد، و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان خود را شکست و


داستان کوتاه درویش ,درخت ,عهد ,فقط ,پیمان ,میوه ,از درخت ,پیمان خود ,در آن ,امر الهی، ,سختی برایمنبع

داستان کوتاه ۳۶۸

داستانک ۳۶۷

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

مشخصات

آخرین جستجو ها

وسایل شهربازی پایگاه اطلاعات فیلم و سریال (Internet Movies and Series Database) آرایشگران ماهر ماشین آلات مدرن تبریز | دستگاه قطعه شویی ArasHShokrI درب اتوماتیک شیشه ای | پارتیشن شیشه ای سایت اینترنتی الِی رازهای دنیای وب فروشگاه معرفی اجناس ارزان کده