مهندس و برنامه نويس در قطار هم سفر بودند. برنامه نويس که ادعای هوش و ذکاوت ميکرد به مهندس گفت: من يک معما طرح ميکنم. اگر جواب نداديد شما از من سوال بپرسيد.
مهندس که خسته بود با احترام عذرخواهی کرد و چشمهايش را بست.
دوباره برنامه نويس گفت: پس من يک سوال طرح ميکنم، اگر جواب نداديد .